جکسون پولاک

جکسون پولاک

جکسون پولاک نقاش نامدار آمریکایی بود که نقشی اساسی در شکل‌گیری جنبش انتزاعی اکسپرسیونیسم در دنیای هنر ایفا کرد. در طول زندگی‌اش، پولاک به شهرت زیادی رسید. ارزش کار او در پایه‌گذاری یکی از مهم‌ترین سبک‌های انتزاعی تاریخ هنر مدرن، عبور از محدودیت‌های معمول در استفاده از رنگ، تعریف دوباره مفهوم نقاشی و خلق روش‌های تازه برای نمایش فضا در آثار هنری نهفته است.

پولاک در خلق آثارش از روشی به نام “نقاشی اکشن” استفاده می‌کرد. او بوم‌های خود را به‌ جای آنکه روی چهارچوب بوم نقاشی قرار دهد، روی زمین یا دیوار پهن می‌کرد. سپس با روشی که به او امکان می‌داد رنگ را مستقیماً از ظرف روی بوم بریزد، نقاشی‌هایش را شکل می‌داد. او به‌ جای استفاده از قلموهای معمول، با چاقو، ماله یا تکه‌های چوب رنگ را روی سطح کار پخش می‌کرد و به آثارش بعد و ساختاری خاص و جدید می‌بخشید. این سبک از نقاشی شباهتی به جنبش سوررئالیسم داشت، زیرا به طور مستقیم احساسات، هیجانات و درونیات هنرمند را بازتاب می‌داد و حال‌ و هوای او را در پس هر اثر به نمایش می‌گذاشت.

در این مقاله، به بررسی زندگی و سبک هنری جکسون پولاک خواهیم پرداخت و برخی از مشهورترین آثار او را معرفی خواهیم کرد.

جکسون پولاک کیست؟

در سال ۱۹۲۸، جکسون پولاک تحصیل در رشته نقاشی را در هنرستان هنرهای دستی لس‌آنجلس شروع کرد. او در سال ۱۹۳۰، زمانی که دو برادرش برای ادامه تحصیل در نیویورک ساکن بودند، تصمیم گرفت به این شهر نقل مکان کند. در آنجا، زیر نظر توماس هارت بنتون به یادگیری نقاشی پرداخت. بنتون نقش مهمی در پیشرفت پولاک داشت و او را از هر نظر برای رسیدن به موفقیت تشویق می‌کرد.

تمرکز اصلی بنتون بر نقاشی بومی‌گرایی بود و پولاک نیز برای مدتی از عناصر این شیوه در آثارش استفاده می‌کرد. اما به مرور زمان تغییراتی در مسیر هنری خود ایجاد کرد و دیگر به این سبک وفادار نماند. او به ابداع سبکی تازه پرداخت و در نهایت به شیوه‌ای کاملاً متفاوت روی آورد که بعدها نام او را در دنیای هنر ماندگار کرد.

سبک هنری پولاک چیست؟

پولاک در سال ۱۹۳۶ به دلیل استفاده از رنگ مایع در نقاشی‌هایش مورد توجه قرار گرفت. پس از نقل مکان به اسپرینگز، روش کار خود را تغییر داد و شروع به خلق آثارش روی بوم‌هایی کرد که آن‌ها را روی کف کارگاهش پهن می‌کرد. او این شیوه را به مرور گسترش داد و بعدها به عنوان تکنیک «قطره گذاری» معروف شد. یکی از منابع الهام مهم در کار پولاک، نقاشی‌های هنرمند آمریکایی جانت سوبل (۱۸۹۴-۱۹۶۸) بود که شباهت‌هایی با نقاشی‌های قطره‌ای جکسون پولاک داشت.

پولاک سنت‌های نقاشی غربی را زیر سؤال برد و تنها از دستانش استفاده نمی‌کرد؛ بلکه با حرکات بدن، رنگ را روی بوم پخش می‌کرد. در سال ۱۹۵۶، مجله تایم به دلیل سبک منحصربه‌فردش، او را “جک قطره چکان” نامید. سبک‌هایی دیگری مانند نقاشی سرخپوستان روی شن، هنر دیواری مکزیکی و روش خودکار سوررئالیسم نیز در شکل‌گیری تکنیک او نقش داشتند.

او معتقد بود نقاشی‌هایش حاصل اتفاق نیستند و معمولاً از پیش ایده‌ای در ذهن داشت. تکنیک او ترکیبی از حرکت آزاد بدن و روش‌هایی چون پاشیدن، ریختن و پراکنده کردن رنگ بود.

در مجموع، جکسون پولاک، چهره شاخص اکسپرسیونیسم انتزاعی، در سال ۱۹۱۲ متولد شد و از مشهورترین و گران‌ترین هنرمندان تاریخ به‌شمار می‌رود. نقش او در تحول هنر مدرن انکارناپذیر است.

روانکاوی یونگ در آثار جکسون پولاک

با اینکه جکسون پولاک در مسیر هنری خود موفقیت‌های بسیاری کسب کرد، اما زندگی‌اش با چالش‌های زیادی همراه بود. در سال ۱۹۳۸، به دلیل اعتیادش به الکل، تحت درمان قرار گرفت. پزشک او بر پایه نظریات روانکاوی، از جمله دیدگاه‌های فروید و یونگ، روند درمان را پیش برد و تلاش کرد با درگیر کردن پولاک در نقاشی، او را درمان کند. این نوع روانکاوی به تدریج مفاهیم یونگی را وارد آثار پولاک کرد.

اوایل دهه ۱۹۳۰، پولاک با نقاشی‌های دیواری «خوزه کلمنته اوروزکو» و «دیه‌گو ریورا» آشنا شد و تأثیر عمیقی از هنر آن‌ها گرفت. بین سال‌های ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۳ در اتحادیه هنرآموزان نیویورک به مطالعه نقاشی و مجسمه‌سازی پرداخت و در همین دوره، با نقاشان مکزیکی، ریورا و سی‌که‌ایروس، آشنا شد. از سال ۱۹۳۷، به روانکاوی یونگی علاقه‌مند شد و این دیدگاه تأثیر چشمگیری بر روند هنری‌اش گذاشت.

وی در سال ۱۹۴۳، برای مدت کوتاهی به‌ عنوان مرمت‌کار در موزه نقاشی غیرواقع‌گرا، که بعدها نمونه اولیه موزه گوگنهایم شد، فعالیت کرد. اواخر همان سال، گوگنهایم قراردادی با او امضا کرد که تا سال ۱۹۴۷ ادامه داشت و به پولاک این امکان را داد که تمام تمرکز خود را بر روی نقاشی بگذارد.

زندگی خانوادگی جکسون پولاک

در سال ۱۹۴۵، جکسون پولاک با لی کراسنر که خود یک نقاش اکسپرسیونیست بود، ازدواج کرد. کراسنر نه تنها در زندگی شخصی او تأثیر داشت، بلکه در حفظ آثار و میراثش نیز نقشی مهمی داشت. پولاک همواره در جستجوی راه‌های جدید در زندگی و هنر بود و کراسنر، با ارتباطاتی که با نقاشان برجسته و منتقدان داشت، او را با دنیای وسیع‌تری از هنر آشنا کرد.

پولاک در بیشتر سال‌های بزرگسالی‌اش درگیر اعتیاد به الکل بود. سرانجام، در ۱۱ اوت ۱۹۵۶، ساعت ۱۰:۱۵ صبح، درحالیکه تحت تأثیر الکل بود، دچار سانحه رانندگی شد و جان خود را از دست داد. این حادثه کمتر از یک مایل دورتر از خانه‌اش رخ داد. همراه دیگر او، روت کلیگمن، از این تصادف جان سالم به در برد. پس از درگذشت پولاک در ۴۴ سالگی، همسرش لی کراسنر مدیریت میراث او را بر عهده گرفت و تلاش کرد تا نام و آثارش همچنان در هنر زنده بماند.

جکسون پولاک

آثار معروف جکسون پولاک

در این بخش از مقاله مشهورترین آثار جکسون پولاک را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم و سبک این هنرمند بزرگ را در این آثار معرفی میکنیم.

شماره ۱۸ (1950)

نخستین آثار پخته‌ جکسون پولاک که بین سال‌های ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۷ کشیده شدند، تحت تأثیر جنبش سوررئالیسم شکل گرفتند. او با ترکیب انتزاع و عناصر نمادین، به تدریج به سمت سبک جدیدی از بیان بصری حرکت کرد. از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۰، دوران پرشوری را سپری کرد که در آن آثار مهمی چون شماره ۱۸ را خلق کرد.

هنرمندان پس از جنگ، از جمله پولاک، به بی‌ثباتی و ناپایداری شرایط انسانی واکنش نشان دادند و این اضطراب را در هنر انتزاعی خود منعکس کردند. او روش‌های سنتی نقاشی را کنار گذاشت و مستقیماً رنگ را روی بوم می‌چکاند یا می‌ریخت. این تکنیک، کنترل بیشتری بر حرکت خطوط ایجاد کرد و رویکردی جدید در نقاشی ارائه داد.

جنگل مسحور (Enchanted Forest)

این اثر نمونه‌ای از ترکیب‌بندی‌های انتزاعی جکسون پولاک است که با تکنیک چکه‌کردن و پاشیدن رنگ بر بوم‌های بزرگ کشیده شده است. در این نقاشی، ساختار لایه‌ای رنگ‌ها متراکم‌تر از آثار قبلی مانند کیمیاگری به نظر می‌رسد و فضاهای سفید، به چشم فرصت تنفس می‌دهند. پالت رنگی محدود به طلایی، سیاه، قرمز و سفید است که به وحدت بصری اثر کمک می‌کند.

حرکت موج‌دار و همگام خطوط، حس ریتم و پویایی را ایجاد می‌کند که چشم را به دنبال کردن مسیرهای درهم‌تنیده رنگ وا‌می‌دارد. مایکل فرید در توصیف آثار پولاک می‌گوید که خطوط نقاشی او نه فضای مثبت و منفی ایجاد می‌کنند و نه داخل و خارج مشخصی دارند؛ بلکه خودشان تبدیل به ماهیت مستقل و فرم جدا شده‌اند که همین ویژگی جایگاه او را در تاریخ مدرنیسم تثبیت می‌کند.

کیمیاگری (Alchemy)

کیمیاگری یکی از نخستین نقاشی‌های چکیده و قطره‌چکانی جکسون پولاک است که با تکنیکی انقلابی اجرا شد و سهم مهمی در تحول هنر قرن بیستم داشت. او پس از تأمل طولانی مقابل بوم خالی، با استفاده از تمام بدن خود، فرآیند خلق را به نوعی اجرا هنری تبدیل کرد. با ریختن مستقیم رنگ از قوطی روی بوم و هدایت آن با چوب، تکنیک‌های سنتی نقاشی را کنار گذاشت.

او بوم را روی زمین قرار می‌داد و اعتقاد داشت که این روش او را به اثر نزدیک‌تر کرده و امکان تعامل از تمامی جهات را فراهم می‌کند. در این سبک، خط دیگر برای توصیف شکل عمل نمی‌کند، بلکه به عنوان یک عنصر مستقل، حرکت‌های بدنی هنرمند را منعکس می‌کند. ضخامت و سرعت خطوط تغییر می‌کند و جلوه‌ای زنده و پویا ایجاد می‌کند. از فاصله دور، این نقاشی به واسطه مقیاس بزرگ و بافت متراکم خود، بیننده را در خود غرق می‌کند.

چشم در گرما (Eyes in the Heat)

این اثر، سرآغازی بر نقاشی‌های چکیده و ریخته شده جکسون پولاک در سال‌های ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ محسوب می‌شود و بخشی از مجموعه Sounds in the Grass است. در این دوران، او به محیط روستایی لانگ آیلند نقل مکان کرد و پالت رنگی خود را روشن‌تر و سبک‌تر کرد. نقاشی «چشم در گرما» با الهام از طبیعت، نوعی حس نور و جنبش را القا می‌کند.

پولاک رنگ را مستقیماً از لوله روی بوم می‌فشرد و بافتی ضخیم و پویاتر ایجاد می‌کرد. چشم‌های نهفته در میان این لایه‌های رنگ، حالتی شبح‌گونه دارند و نگاه بیننده را مبهوت سطح بوم میکند. این اثر نشان‌دهنده گذار از سبک فیگوراتیو به انتزاع کامل است.

ختنه (Circumcision)

در این نقاشی، می‌توان ردپای ساختارهای شبکه‌ای کوبیستی را در چیدمان ترکیب‌بندی مشاهده کرد، اما در این اثر وابستگی پولاک به تأثیرات پیکاسو به حداقل رسیده و سبک او روان‌تر و مستقل‌تر شده است. ضربه‌های قلمو دیگر تنها برای توصیف اشکال نیستند، بلکه به صورت مستقل، ریتم و پویایی خاصی را به تصویر اضافه می‌کنند. تمرکز ترکیب‌بندی پراکنده است و تمامی سطح بوم را با حرکت‌های پرانرژی پر می‌کند.

در این اثر از جکسون پولاک، نشانه‌هایی از اشکال ابتدایی و عناصر توتمیک (چرخشی که در سمت چپ ایستاده است و موجودی جغد مانند در مرکز بالایی) دیده می‌شود. به نظر می‌رسد که یک صحنه آیینی در مرکز بوم در حال رخ دادن است، اما نشانه‌های بصری، تفسیر مشخصی را نشان نمی‌دهند. علاقه پولاک به اسطوره‌ها و آیین‌های کهن، در این نقاشی نیز به چشم می‌خورد.

دو (Two)

پس از جنگ جهانی دوم، جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی در نیویورک شکل گرفت و مسیر جدیدی را در هنر مدرن گشود. این جنبش که بازتابی از شرایط پراضطراب انسان در دنیای پس از جنگ بود، در آثار پولاک به اوج خود رسید. او با کنار گذاشتن اشکال سنتی، نقاشی‌هایی به تصویر کشید که تنها از حرکت و ریتم تشکیل شده بودند.

پولاک که در سال ۱۹۳۰ به نیویورک آمده بود، در ابتدا تحت تأثیر نقاشی‌های دیواری مکزیکی و سنت‌های بومی آمریکایی قرار داشت. اما با گذر زمان، به‌سوی انتزاع محض حرکت کرد. در آثار او از اوایل دهه ۴۰، نشانه‌های خوشنویسانه و رنگ‌های پویا جایگزین فرم‌های سنتی شدند. این شیوه جدید، هنر را از بازنمایی صرف رها کرد و آن را به یک تجربه بصری و حسی تبدیل نمود.

جکسون پولاک و کلمنت گرینبرگ

کلمنت گرینبرگ در سال ۱۹۴۷ در مصاحبه‌ای اظهار داشت که جکسون پولاک تواناترین نقاش معاصر آمریکا است؛ هنرمندی که همزمان با پیروی از شیوه کوبیستی پیکاسو و سبک پسا‌کوبیستی میرو، همچنان تحت تأثیر کاندینسکی و جریان‌های سوررئالیستی قرار دارد. به نظر می‌رسد که در این آزادی خلاقانه در شکل‌دهی به فرم‌ها از طریق حرکت روان خطوط، او به دنبال نظمی در هماهنگی با ریتم طبیعت بوده است. این ضرباهنگ در رشد گیاهان، ساختار اندام‌های زنده و سایر پدیده‌های طبیعی مشاهده می‌شود.

اما این الگو چگونه تعریف می‌شود؟ در زمان پولاک، دانشمندان بر این باور بودند که طبیعت فاقد الگویی تکرارشونده است، تا اینکه در دهه ۱۹۷۰، پژوهش‌های پیشرفته در حوزه ریاضیات، اشکال پیچیده و ظریفی را در طبیعت کشف کرد که به نام فراکتال یا سیستم‌های آشوبناک شناخته شدند. قواعد آشوب، ساختارهای به‌ظاهر نامنظم را از طریق الگوهای هندسی‌شان توضیح می‌دهد. فراکتال، مانند شیوه رشد درختان یا حرکت منظم سیارات در کیهان، دارای الگویی ساده است که با تکرار پیوسته، شکلی پیچیده به خود می‌گیرد و درک آن از طریق هندسه پیشرفته امکان‌پذیر است.

جکسون پولاک

جکسون پولاک و هندسه فراکتال

در سال‌های پایانی دهه ۹۰، ریچارد تیلور فیزیکدان، پژوهشی را روی مجموعه‌ای از آثار جکسون پولاک آغاز کرد و دریافت که این نقاشی‌ها از الگوهای فراکتالی مشخصی پیروی می‌کنند. این الگوها که حاصل ریتم چکاندن و پاشیدن رنگ روی بوم هستند، تحت تأثیر حرکات ناخودآگاه و کنترل‌نشده هنرمند شکل گرفته‌اند و نشان‌دهنده ویژگی‌های آشوب‌گونه نقاشی‌های کنشی او هستند.

تیلور در ادامه تحقیقاتش دریافت که با گذر زمان و تکامل شیوه کاری پولاک، میزان پیچیدگی فراکتالی آثارش نیز افزایش یافته است. او تقریباً ۲۵ سال پیش از آنکه هندسه فراکتالی به‌طور رسمی معرفی شود، توانایی خود را در خلق این الگوها از طریق نقاشی و ارتباط فیزیکی با بوم به نمایش گذاشته بود. در ادامه، بنیاد پولاک-کرازنر تعدادی تابلو مشکوک را برای بررسی اصالت به تیلور سپرد و او با تحلیل الگوی حرکت خطوط دریافت که این آثار متعلق به پولاک نیستند.

پولاک و گرونیکای پیکاسو

آثار جکسون پولاک به دلیل ویژگی‌های بصری خود از دیگر هنرمندانی چون پیکاسو، کاندینسکی و دکونیگ متمایز هستند. اما جالب است که منبع الهام خطوط سیا‌ل، اشکا‌ل موهوم و فرم‌های انتزاعی او، تابلوی گرونیکا اثر پیکاسو بوده است. این تابلو در سال ۱۹۳۹ در نیویورک به نمایش درآمد و تأثیر فراوانی بر پولاک گذاشت.

لی کرازنر می‌گوید که او و پولاک هر روز برای دیدن این اثر می‌رفتند و حتی پس از انتقال آن به بوستون، به این شهر سفر کردند. در همین دوره، پولاک برای درمان اعتیادش تحت روان‌درمانی بود و مجموعه‌ای از طراحی‌های خود را نزد روانکاوش برد. از این دوره ۳۸ طراحی باقی مانده که بسیاری از آن‌ها تأثیرپذیری او از گرونیکا را نشان می‌دهند.

این اثر پیکاسو با ترکیب عناصر احساسی و اجتماعی، روایتی بصری از بمباران شهر گرونیکا ارائه می‌دهد. پولاک نیز از همین شیوه الهام گرفت و با ترکیب طرح‌های پراکنده در نقاشی‌هایش، سبکی منحصر به فرد و نو خلق کرد. او بدون پیروی از واقع‌گرایی سوسیالیستی، بوم‌هایی عظیم و تأثیرگذار پدید آورد که از نظر قدرت بصری به نقاشی‌های دیواری هنرمندان مکزیکی شباهت داشتند.

آثاری مانند مه ارغوانی و ریتم پاییزی که در سال ۱۹۵۰ خلق شدند، نمونه‌های شاخص این سبک هستند. این آثار که در نمایشگاه انفرادی پولاک به نمایش درآمدند، نقش مهمی در شهرت او داشتند. در همان سال، او به عنوان نماینده آمریکا در بینال ونیز شرکت کرد و دیدگاه خود را درباره پیوند میان نقاشی سه‌پایه‌ای و دیواری نشان داد.

پولاک و اکسپرسیونیسم انتزاعی

جکسون پولاک، یکی از چهره‌های مهم جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی بود. وی به بسیار خلاقانه نقاشی می‌کرد؛ او بر روی بوم‌های خود قدم میزد و غرق در روند خلق آثارش می‌شد. این هنرمند آمریکایی، از تأثیرگذارترین نقاشان قرن بیستم به شمار می‌رود و آثارش در میان گران‌ترین آثار هنری جهان قرار دارند. نقش او در تحول هنر مدرن و گسترش اکسپرسیونیسم انتزاعی انکارناپذیر است.

پولاک در سال ۱۹۴۲، با نمایش تابلو نقش استنوگرافیک، توجه پیت موندریان، نقاش هلندی، را جلب کرد. موندریان این اثر را از مهم‌ترین نقاشی‌هایی که تا آن زمان در آمریکا دیده بود، توصیف کرد. پس از این موفقیت، پولاک از شغلش در موزه کناره‌گیری کرد و تمام وقتش را به خلق آثار هنری اختصاص داد. او با پگی گوگنهایم قراردادی بست تا اثری بزرگ برای خانه‌اش خلق کند. نتیجه این همکاری، نقاشی دیواری بود که بین سال‌های ۱۹۴۳ و ۱۹۴۴ در ابعاد ۲.۵ در ۶ متر شکل گرفت و به یکی از آثار مهم او تبدیل شد.

مرگ جکسون پولاک

بسیاری معتقدند که جکسون پولاک در یک سانحه رانندگی جان باخت، اما واقعیت این است که این حادثه به اعتیاد او به الکل مربوط می‌شد. او بخش زیادی از زندگی خود را درگیر مصرف الکل بود و در ۱۱ آگوست ۱۹۵۶، در حالی که الکل نوشیده بود کنترل خود را از دست داده بود، تصادف کرد و جانش را از دست داد. پس از مرگ او، همسرش لی کراسنر تلاش بسیاری کرد تا نام و میراث هنری‌اش حفظ شود و همچنان در دنیای هنر مورد احترام باقی بماند.

کلام پایانی

جکسون پولاک بی‌شک از شاخص‌ترین چهره‌های جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی به شمار می‌آید. هرچند در مقایسه با نقاشان اروپایی این جریان کمتر شناخته شده بود، اما به دلیل جسارت و شیوه پرهیجانش، جایگاه مهمی در این سبک یافت.

زندگی او کوتاه بود و با وجود موفقیت‌هایش، فرصت چندانی برای لذت بردن از دستاوردهایش نداشت. شخصیتی پیچیده، درون‌گرا و تندخو داشت، اما برخلاف چهره‌هایی مانند کاراواجو و ون‌گوگ، اطرافیانش بیشتر مجذوب روحیه بی‌پروا و صداقت او می‌شدند.

در این مقاله، زندگی، شیوه هنری و آثار برجسته او را بررسی کردیم و به دلایل تأثیرگذاری و شهرت آثارش پرداختیم. اگر به هنر و نقاشی‌های هنرمندان گوناگون علاقه‌مند هستید، می‌توانید از بخش گالری سایت جریان گالری دیدن کرده و اثر موردنظر خود را از میان مجموعه متنوع آثار هنری خریداری نمایید.